پدر و مادر دو گوهر ارزشمندی هستند که در کوره راه زندگی، گاه به فراموشی سپرده می شوند.
 
چکیده: بر کسی پوشیده نیست که پدر و مادر در میان اقوام و فرهنگ های مختلف جایگاه ویژه ای داشته اند و هر چقدر این فرهنگ عمیق تر و بر اساس فطرت توحیدی شکل گرفته باشد، این جایگاه دارای قداست بیشتری است. در این نوشتار به بررسی جایگاه والدین در قرآن کریم می پردازیم.

تعداد کلمات 2111 / تخمین زمان مطالعه 11 دقیقه
 

آیات احترام به تمام پدران و مادران و حقوق والدین 

ـ  حد رعایت حقوق والدین :
4ـ وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا وَإِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ و به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادر خود نیکی کند و[لی] اگر آنها با تو درکوشند تا چیزی را که بدان علم نداری با من شریک گردانی از ایشان اطاعت مکن سرانجامتان به سوی من است و شما را از [حقیقت] آنچه انجام می دادید باخبر خواهم کرد.[1]
 در تاکید آیه قبل که ممکن است مطالب گذشته این نکته را به ذهن متبادر سازد که لازمه‌ی احترام به والدین اطاعت مطلق از ایشان در تمامی امور است ، اما باید گفت که از دیدگاه قرآن چنین روشی در برخورد با ایشان صحیح نیست. بنا بر آیات قرآن احترام به پدر و مادر و رعایت حقوق ایشان در جای خود محفوظ است، اما اطاعت از ایشان و حفظ منافع آنان تنها تا جایی واجب است که به خروج فرزندان از دایره‌ی عبودیت الاهی و مسیر حق و عدالت منتهی نشود . یکى از مهمترین آزمایش هاى الهى مساله" تضاد" خط ایمان و تقوا، با پیوندهاى عاطفى و خویشاوندى است ، قرآن در این زمینه تکلیف مسلمانان را  به روشنى بیان کرده است .
 نخست به عنوان یک  قانون کلى که  از ریشه‏ هاى  عواطف  و حق‏شناسى سرچشمه مى‏ گیرد مى ‏فرماید : ما به انسان توصیه کردیم نسبت به پدر و مادرش نیکى کند (وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً). گرچه این یک حکم تشریعى است ولى این مساله پیش از آنکه یک لازم تشریعى باشد به صورت یک قانون تکوینى در نهاد همه انسانها وجود دارد، و مخصوصا تعبیر به" انسان" در اینجا جلب توجه مى‏کند، چرا که این قانون مخصوص به مؤمنان نیست، بلکه هر کس شایسته نام انسان است باید در برابر پدر و مادر حق‏شناس باشد، و احترام و تکریم و نیکى به آنها را در تمام عمر فراموش نکند، هر چند با این اعمال هرگز نمى‏تواند دین خود را به آنها اداء کند. سپس براى اینکه کسى تصور نکند که پیوند عاطفى با پدر و مادر مى ‏تواند بر پیوند انسان با خدا و مساله ایمان حاکم گردد،
با یک استثناء صریح مطلب را در این زمینه روشن کرده، مى‏ فرماید: و اگر آن دو (پدر و مادر) تلاش و کوشش کنند و به تو اصرار ورزند که براى من شریکى قائل شوى ، که به آن علم ندارى، از آنها اطاعت مکن (وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما). چون اگر واقعا شرک صحیح بود ، دلیلى بر آن وجود داشت، و به تعبیر دیگر جایى که انسان علم به چیزى نداشته باشد باید از آن پیروى نکند، تا چه رسد به اینکه علم به بطلان آن داشته باشد. پیروى از چنین چیزى پیروى از جهل است، اگر پدر و مادر تو را وادار به پیروى از جهل کنند اطاعت آنها مکن، اصولا تقلید کورکورانه غلط است حتى اگر در مورد ایمان باشد تا چه رسد به شرک و کفر . همین توصیه در مورد پدر و مادر در سوره لقمان نیز آمده است،  مى‏ فرماید:
5 ـ وَ إِن جَاهَدَاکَ عَلىَ أَن تُشْرِکَ بىِ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَ صَاحِبْهُمَا فىِ الدُّنْیَا مَعْرُوفًا وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنَابَ إِلىَ‏َّ ثُمَّ إِلىَ‏َّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ  ؛ و اگر [آن دو] تلاش کنند که تو [را وادار نمایند] بر [اینکه‏] چیزى را که هیچ علمى به [خدا بودن و ربوبیت‏] آن ندارى شریک من قرار دهى، از آنان اطاعت مکن؛ ولى در دنیا با آن دو نفر به شیوه‏اى پسندیده معاشرت کن و راه کسى را پیروى کن که [با توبه و ایمان و اخلاص‏] به من بازگشته است؛ سپس بازگشت شما فقط به سوى من است، پس شما را از آنچه انجام مى‏ دادید، آگاه مى‏ کنم.[2]

 ـ  نیکی به پدر و مادر معنی وسیعی دارد :
6 ـ وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِیمُواْ الصَّلاَه وَآتُواْ الزَّکَاه  ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلًا مِّنکُمْ وَأَنتُم مِّعْرِضُونَ؛ و چون از فرزندان اسرائیل پیمان محکم گرفتیم که جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و مستمندان احسان کنید و با مردم [به زبان] خوش سخن بگویید و نماز را به پا دارید و زکات را بدهید آنگاه جز اندکی از شما [همگی] به حالت اعراض روی برتافتید[3].     
در کنار توحید، احسان به والدین مطرح است و نیکى کردن به پدر و مادر که خداوند از بنى اسرائیل پیمان گرفت همان است که بر امّت ما (مسلمانها) نیز فرض و لازم است احسان، جامع‏ترین و وسیع ‏ترین واژه در باب نیکى است. در حال فقر والدین، احسان مادّى و در حال غناى آنان، احسان روحى .[4]‏
 و آن عبارت است از: اعمال نیک و گفتار نیکو و تسلیم بودن در برابر عطوفت و رأفت و خواستن نیکى براى آنها از خداوند تبارک و تعالى و نظائر آن .[5] در روایات مصادیق مختلفی از حقوق مادی ومعنوی والدین ذکر شده است که به آنها سفارش شده است از جمله بر حفظ حیات والدین تاکیدشده چنان که فرزندان از آسیب رساندن به پدر و مادر نهی شده اند و کشتن آنان بزرگترین کفروماسپاسی تلقی شده است  و به فرزندان توصیه شده در انفاق مال، پدر و مادر را بر دیگران مقدم دارند. ودر رفع نیاز های مادی آنها، حتی اگر مستغنی باشند اهتمام ورزند.
رعایت آداب معاشرت از دیگر حقوق والدین است ، مانند اینکه فرزند باید هم نشینی نیکو برای آنان باشد ، ایشان را به نام نخواند ، جلوتر از آنان راه نرود و پیش از ایشان و پشت به آنان ننشیند ، وچنانچه اورا بخوانند ، به سرعت اجابت کند، همچنین اگر رفتار و گفتار آن دو برخلاف میل او بود ، از روی ترش کردن یا دشنام دادن به آنان حتی گفتن « اف » که کمترین ناسپاسی نسبت به والدین است بپرهیزید ، زیرا اندوهگین کردن آنان از مصادیق عقوق والدین است.


ــ عقوق والدین، بعد از شرک به خدا، در شمار بزرگترین، یا بزرگترین گناهان است :
خداى تعالى در قرآن کریمش در چند جا احسان به پدر و مادر را تالى توحید و ترک شرک دانسته و هر جا به آن امر کرده قبلا به توحید و ترک شرک امر کرده است، مانند آیه‏« وَ قَضى‏ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» [6]  و آیه‏« وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ یَعِظُهُ یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ » [7] و آیاتى دیگر. و این خود بهترین دلیل است بر اینکه عقوق والدین بعد از شرک به خداى بزرگ در شمار بزرگترین گناهان، و یا خود، بزرگترین آنها است،  اعتبار عقلى هم مؤید این معنا است ، براى اینکه جامعه انسانى که هرگز انسان نمى‏ تواند بدون آن زندگى و دین داشته باشد امرى است اعتبارى و قراردادى که در حدوث و بقاى خود بستگى به محبت نسل دارد، و محبت نسل نیز سرچشم ه‏اى آن رابطه و علاقه‏ اى است که در بین ارحام رد و بدل مى ‏شود، و معلوم است که مرکز این رابطه خانواده است و قوام خانواده از یک طرف به پدر و مادر است و از طرفى دیگر به فرزندان، و فرزندان موقعى احتیاج به رحمت و رأفت پدر و مادر دارند که پدر و مادر طبعا مشتاق اولاد و شیفته پرورش آنانند، به خلاف پدر و مادر که احتیاجشان به فرزندان موقعى است که پیرى عاجز و زبونشان ساخته و از اینکه مستقلا به ضروریات زندگى خود قیام کنند بازشان داشته.
بر عکس، فرزندان به عنفوان جوانى رسیده و مى‏توانند حوایج پدر و مادر را برآورده کنند. و معلوم است که در چنین روزهایى جفاى اولاد نسبت به آنان و متعارف شدن این جفا کارى در میان همه فرزندان نسبت به همه پدران و مادران باعث مى‏ شود عواطف تولید و تربیت به کلى از جامعه رخت بربسته و کسى رغبت به تناسل و تربیت فرزند نکند،  و افراد از تشکیل جامعه کوچک که همان خانواده است استنکاف ورزیده، در نتیجه از نسل بشر تنها طبقه ‏اى باقى بماند که در بینشان قرابت رحم و رابطه خویشاوندى وجود نداشته باشد . و پر واضح است که چنین جامعه ‏اى به سرعت رو به انقراض گذاشته دیگر هیچ قانون و سنتى فساد روى آورده را جبران نمى‏کند، و سعادت دنیا و آخرت از آنان سلب مى‏ شود.[8]
عقوق والدین عواقب وخیمی در بردارد ازجمله : عقوق والدین موجب محرومیت از بهشت ،   لعن خدا  و سلب توجه و رحمت و نعمت خدا می‌شود ،  همان‌طور که تأخیر حضرت یوسف در احترام به پدرش موجب خروج سلسله نبوت از خاندان او شد [9].نماز و طاعات  وى نیز پذیرفته نمی‌شود[10] و مرگ وى به جلو می‌افتد. [11]
و یکی از آثار بی‌حرمتی به پدر و مادر گرفتار شدن به عذاب الهی است :
«وَ الَّذِى قَالَ لِوَالِدَیْهِ أُفٍ‏ّ لَّکُمَا أَ تَعِدَانِنىِ أَنْ أُخْرَجَ وَ قَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِن قَبْلىِ وَ هُمَا یَسْتَغِیثَانِ اللَّهَ وَیْلَکَ ءَامِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَیَقُولُ مَا هَاذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِین  ؛ و کسى که به پدر و مادرش گفت: اف بر شما! [من از شما متنفر و دلتنگم‏]، آیا به من وعده مى ‏دهید که [پس از مرگ‏] زنده خواهم شد، در حالى که پیش از من اقوام بسیارى در گذشتند، [و هیچ کدام از آنان زنده نشدند]. و آن دو همواره [براى بازگشت فرزندشان‏] از خدا یارى مى‏ خواهند [و به فرزندشان مى‏ گویند:] واى بر تو ایمان بیاور، بى ‏تردید وعده خدا [درباره سعادت و رستگارى مؤمنان در قیامت و شقاوت و بدبختى کافران‏] حق است. [ولى او در پاسخشان‏] مى‏ گوید: این [وعده‏ ها] جز افسانه‏ هاى گذشتگان نیست! [12]» 
این آیه در مورد فرزند بی ایمان و حق نشناسی است که مورد عاق والدین واقع شده است و به پدر و مادر اف گفته و می‌گوید: «آیا به من وعده می‌دهید که من در روز قیامت مبعوث می‌شوم در حالی که قبل از من هم اقوامی بودند و مردند و هرگز مبعوث نشدند.» این پدر و مادر مؤمن در مقابل این فرزند تسلیم نمی‌شوند آنها فریاد می زنند و خدا را به یاری می‌طلبند که وای بر تو ای فرزند ایمان بیاور که وعده خدا حق است اما او همچنان لجاجت می‌کند و در مقابل پدر و مادر می‌گوید اینها چیزی جز افسانه‌ها یپیشین نیست.   از این آیه معلوم می‌شود این فرزند کاملا به پدر و مادر بی احترامی کرده و به حرف پدر و مادر گوش نداده بلکه حتی آنها را مسخره هم کرده است سرانجام کار چنین افرادی را در آیه بعد روشن می‌کند:
«أُوْلَئکَ الَّذِینَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فىِ أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِم مِّنَ الجِْنّ‏ِ وَ الْانسِ إِنهَُّمْ کَانُواْ خَاسِرِین ؛ اینان‏اند کسانى که [به خاطر انکار وعده‏هاى حق‏] فرمان عذاب درباره آنان در زمره گروه‏هایى از جن و انس که پیش از آنان در گذشتند، محقق و ثابت شده است؛ زیرا آنان زیانکار بودند[13] ».  آنها کسانی هستند که عذاب الهی در باره آنها حتمی است و همراه با اقوام کافر از جن و انس که قبلا از آنها بوده گرفتار مجازات دردناک می‌شوند و اهل دوزخ‌اند[14].   

نویسنده : آقای محمدحسین افشاری

بیشتر بخوانید : 
جایگاه ویژه والدین «پدر و مادر» در قرآن کریم (بخش اول)
پدر، تکیه گاه و ستون خانواده
نقش مادری
چرا به پدر و مادر خود احترام بگذاریم؟ 
جایگاه والدین در قرآن و حدیث
احترام به پدر و مادر از دیدگاه قرآن



فهرست منابع :
قرآن کریم.
طباطبایى ، سید محمد حسین، ، تفسیر المیزان ، قم ، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم‏ .
طبرسى، فضل بن حسن،  تفسیر مجمع البیان ، 1360 ش ، تهران انتشارات فراهانی .
عاملى ابراهیم‏ ، تفسیر عاملی ،1360 ش، تهران ، انتشارات صدوق ،چاپ اول .
قرائتى محسن‏ ، تفسیر نور، 1383ش ، تهران ، مرکز فرهنگی درسهایی ا زقرآن .
کلینی ، محمدبن یعقوب رازی ، الکافی ،  1365 چاپ چهارم ، تهران ، دارالکتب الاسلامیه .
مجلسی ، محمد باقر ، بحارالانوا ، 1389 ش ،  انتشارات کیمیای سعادت 
مکارم شیرازى ، ناصر ، تفسیر نمونه ، 1374، تهران ، دارالکتب الاسلامیه .
 

پی نوشت :
[1] سوره عنکبوت / 8
[2] سوره لقمان /  و15
[3] بقره / 83
[4] تفسیر نور ج 1 ، ص149
[5]، طبرسی ، فضل بن حسن  ترجمه مجمع البیان فی التفسیر القرآن ، ،قم ، انتشارات فرهانی ، 1360 ج 1 ، ص 238
[6] سوره اسراء/ 23
[7] سورره لقمان /14
[8] ترجمه تفسیر المیزان ، ج 7 ، ص516
[9] کلینی ، ص 312تا 348
[10] مجلسی ،  محمد باقر ، بحار الانوار ، 1389، انتشارات کیمیای سعادت ، ج 71 ، ص 80 ،
[11] کلینی ، ج 2 ص448
[12] سوره احقاف 17
[13] سوره احقاف 18
[14] تفسیر نمونه ، ج1، ص 327